گرد هم آمدنگِردِ هَم آمَدَن کنایه از دور هم جمع شدن، اجتماع کردن ادامه... کنایه از دور هم جمع شدن، اجتماع کردن تصویر گرد هم آمدن فرهنگ فارسی عمید
گرد هم آمدن (زَ کَ / کِدَ) فراهم آمدن. با هم اجتماع کردن: بیا سوته دلان گرد هم آئیم که قدر سوته دل دلسوته دونه. باباطاهر ادامه... فراهم آمدن. با هم اجتماع کردن: بیا سوته دلان گرد هم آئیم که قدر سوته دل دلسوته دونه. باباطاهر لغت نامه دهخدا
گرد هم آمدن اجتماع کردن فراهم آمدن: بیا سوته دلان گردهم آئیم. (بابا طاهر) ادامه... اجتماع کردن فراهم آمدن: بیا سوته دلان گردهم آئیم. (بابا طاهر) تصویر گرد هم آمدن فرهنگ لغت هوشیار
گرد هم آمدنگِردِ هَم آمَدَن เรียกประชุม ادامه... เรียกประชุม تصویر گرد هم آمدن دیکشنری فارسی به تایلندی
گرد هم آمدنگِردِ هَم آمَدَن toplantı yapmak ادامه... toplantı yapmak تصویر گرد هم آمدن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گرد هم آمدنگِردِ هَم آمَدَن mengundang ادامه... mengundang تصویر گرد هم آمدن دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گرد هم آمدنگِردِ هَم آمَدَن bijeenroepen ادامه... bijeenroepen تصویر گرد هم آمدن دیکشنری فارسی به هلندی
گرد هم آمدنگِردِ هَم آمَدَن convocare ادامه... convocare تصویر گرد هم آمدن دیکشنری فارسی به ایتالیایی